جشنواره جهانی فیلم فجر – پلاتو http://pelatto.ir نقد فیلم Mon, 11 Feb 2019 15:45:43 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.2.5 تلاطمی در دریای بی‌انتهای عذاب وجدان | نگاهی به فیلم غرش http://pelatto.ir/pororoca-movie/ http://pelatto.ir/pororoca-movie/#comments Thu, 14 Jun 2018 08:01:11 +0000 http://pelatto.ir/?page_id=5696 پوروروکا نام جزر و مدی است که در رود آمازون رخ می‌دهد و می‌تواند تا ۸۰۰ کیلومتر را تا رودهای امریکای جنوبی طی کند. جزر و مدی عظیم و مواج که امواجش ذره ذره بزرگ می‌شوند و ارتفاع یک موج آن ممکن است حتی به سه متر برسد. این مسأله شاید کمی بی‌ربط بنظر برسد چرا که هیچ نامی از این پدیده طبیعی  در سومین اثر کنستانتین پاپسکیو، کارگردان رومانیایی، برده نشده است. پوروروکا اما تصویری از ذره ذره به خروش آمدن و اضمحلال تدریجی به نمایش می‌گذارد که به شدت در گرو خرده اطلاعاتی‌ست که بصورت ضمنی و در پس خط اصلی درام منتقل می‌شود. پرتره‌ای از فروپاشی مرد خانوده‌ای که خشم و اندوه ناشی از ناپدید شدن ناگهانی دخترش منجر به رخ دادن جزر و مدی ویرانگر در وجودش می‌شود. شاید حالا بتوان گفت موج نو سینمای رومانی هیچ‌گاه تا بدین حد خودنمایی نکرده است. در این مطلب به نقد فیلم غرش که در جشنواره جهانی فیلم فجر نمایش داده شد پرداختیم. در صحنه‌های ابتدایی فیلم همه چیز در خانواده خوب و بی‌نقص و مطابق با استاندارد فیلم‌های درام خانوادگی رومانیایی پیش می‌رود. تئودور یک بانکدار و همسرش کریستینا که شغلش حسابداری است با دو فرزند خود در خانه کوچک و گرمشان خوشحال و راضی به نظر می‌رسند. در همین بین اما رگه‌هایی از پریشان‌احوالی در رفتار تئودور دیده می‌شود. چرا پنهانی با مشتری همسرش تماس می‌گیرد و با خشونت بسیار با او حرف می‌زند؟ آیا رفتار او به عنوان پدر گاهی بیش از حد عصبی نیست؟ این‌ها سوال‌هایی است که زود از یاد می‌بریم. همه چیز از همان جایی شروع می‌شود که تئودور در یک عصر آفتابی بچه‌ها را به پارک می‌برد. وقتی حواسش با تلفن حرف زدن پرت می‌شود ماریا در زمین بازی ناپدید می‌گردد. کارگردان دست روی بزرگترین ترس مشترک هر پدر مادری گذاشته است. فیلمبردار اثر با مهارت هر چه تمام‌تر توانسته مخاطب را لحظه به لحظه با هراس و وحشت تئودور همراه کند. سرنخ‌ها، اگر نگوییم هیچ، که ناچیز است. شاهدین مستأصل و دستپاچه نیز جز احساس همدردی کار دیگری از دستشان برنمی‌آید. افسر محقق پرونده در برابر بی‌تابی‌های پدر و مادر صبور است اما به طرز ناامیدکننده‌ای هیچ اشتیاقی برای به نتیجه رساندن پرونده در او دیده نمی‌شود. البته که فیلم قصد به چالش کشیدن نظام بوروکراسی رومانی نیست، چیزی که سینمای نقادانه امروز دنیا ما را بدان متوقع ساخته است، بلکه نشان می‌دهد چگونه نحوه مواجهه پلیس با این ماجرا غریضه تاریک و سرکش تئودور را در اون بیدار می‌کند و او را وادار به دست زدن به حرکاتی پرخاشگرانه می کند و در نهایت به از بین بردن فردی که گمان می‌برد ناپدید شدن دخترش کار اوست، سوق می‌دهد. از دیدگاهی دیگر شاید بتوان گفت پوروروکا روابط زناشویی را به نوعی به چالش می‌کشد. کریستینا که از فرط رنج درمانده شده، راهی جز سرزنش کردن شوهرش برای اشتباه جبران‌ناپذیرش نمی‌یابد، اگرچه این کار هیچ کمکی به حل مسأله نکند. شاید تئودور از کریستسنا طلب بخشش کند، اما وقتی حتی خودش نمی‌تواند خودش را ببخشد چه راهی برایش باقی مانده؟ در یکی از صحنه‌های قضاوت‌برانگیز فیلم کریستینا را می‌بینیم که تک‌تک جزئیات لباس و ظاهر دخترش را برای افسر پلیس شرح می‌دهد، در حالی‌که تئودور تنها چند مورد کلی در یادش مانده. البته این گفته‌های کریستینا تأثیر در روند پیشرفت پرونده ندارد، اما هرچه بیشتر باهم به کندوکاو حادثه می‌پردازند بیشتر به بن‌بست می‌خورند و این باعث هرچه بیشتر شدن فاصله آن دو می‌شود. در ابتدا هر دو افرادی آرام و موجه بنظر می‌رسند اما هرچه درام بیشتر به جلو می‌رود کریستینا ملاحظه بیشتری در نشان دادن خشم خود دارد و در طرف دیگر تئودور ذره ذره تسلیم فوران خشم درونش می‌گردد. هرچه بیشتر در فیلم جلو می‌رویم و تئودور را دنبال می‌کنیم، نمای دوربین بزرگ‌تر شده و تئودور را مرکز آن، تنهاتر از قبل می‌بینیم. هر بار که او به پارک می‌رود _گویی که این کار تبدیل به عادتی وسواسی برای او گشته_ احتمالات درباره گم شدن دخترش بیشتر و وسیع‌تر می‌گردد. پس از این که او شروع به جمع‌آوری عکس‌ها از آن لحظه می‌کند تا سرنخ‌های بیشتری برای ماجرا پیدا کند، مفهوم تصویر وارونه‌ای که دوربین می‌تواند از هر فضایی به بیننده بدهد، ناخودآگاه ما را به یاد فیلم بلوآپ آنتونیونی می‌اندازد. گارگردان چالشی را در موازات داستان فیلم پیش چشم ما می‌گذارد و آن به تصویر کشیدن تنش‌هایی در افراد، هر چند کوتاه، در یک صحنه است. مانند بحث خانمی مسن با مردی که در حال گرداندن سگش در پارک است. و یا زنی که در راهروهای ایستگاه پلیس مغموم و نگران به نظر می‌رسد. این تصاویر کوتاه برای لحظه‌ای ما را از درد کاراکترهای اصلی داستان دور می‌کنند. بار دیگر نگاهمان را از آن‌ها برمی‌داریم و آن‌ها را فراموش می‌کنیم. و مگر نه این‌که این راحت‌ترین کار است؟

نوشته تلاطمی در دریای بی‌انتهای عذاب وجدان | نگاهی به فیلم غرش اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
پوروروکا نام جزر و مدی است که در رود آمازون رخ می‌دهد و می‌تواند تا ۸۰۰ کیلومتر را تا رودهای امریکای جنوبی طی کند. جزر و مدی عظیم و مواج که امواجش ذره ذره بزرگ می‌شوند و ارتفاع یک موج آن ممکن است حتی به سه متر برسد. این مسأله شاید کمی بی‌ربط بنظر برسد چرا که هیچ نامی از این پدیده طبیعی  در سومین اثر کنستانتین پاپسکیو، کارگردان رومانیایی، برده نشده است. پوروروکا اما تصویری از ذره ذره به خروش آمدن و اضمحلال تدریجی به نمایش می‌گذارد که به شدت در گرو خرده اطلاعاتی‌ست که بصورت ضمنی و در پس خط اصلی درام منتقل می‌شود. پرتره‌ای از فروپاشی مرد خانوده‌ای که خشم و اندوه ناشی از ناپدید شدن ناگهانی دخترش منجر به رخ دادن جزر و مدی ویرانگر در وجودش می‌شود. شاید حالا بتوان گفت موج نو سینمای رومانی هیچ‌گاه تا بدین حد خودنمایی نکرده است. در این مطلب به نقد فیلم غرش که در جشنواره جهانی فیلم فجر نمایش داده شد پرداختیم.

در صحنه‌های ابتدایی فیلم همه چیز در خانواده خوب و بی‌نقص و مطابق با استاندارد فیلم‌های درام خانوادگی رومانیایی پیش می‌رود. تئودور یک بانکدار و همسرش کریستینا که شغلش حسابداری است با دو فرزند خود در خانه کوچک و گرمشان خوشحال و راضی به نظر می‌رسند. در همین بین اما رگه‌هایی از پریشان‌احوالی در رفتار تئودور دیده می‌شود. چرا پنهانی با مشتری همسرش تماس می‌گیرد و با خشونت بسیار با او حرف می‌زند؟ آیا رفتار او به عنوان پدر گاهی بیش از حد عصبی نیست؟ این‌ها سوال‌هایی است که زود از یاد می‌بریم. همه چیز از همان جایی شروع می‌شود که تئودور در یک عصر آفتابی بچه‌ها را به پارک می‌برد. وقتی حواسش با تلفن حرف زدن پرت می‌شود ماریا در زمین بازی ناپدید می‌گردد.

کارگردان دست روی بزرگترین ترس مشترک هر پدر مادری گذاشته است. فیلمبردار اثر با مهارت هر چه تمام‌تر توانسته مخاطب را لحظه به لحظه با هراس و وحشت تئودور همراه کند. سرنخ‌ها، اگر نگوییم هیچ، که ناچیز است. شاهدین مستأصل و دستپاچه نیز جز احساس همدردی کار دیگری از دستشان برنمی‌آید. افسر محقق پرونده در برابر بی‌تابی‌های پدر و مادر صبور است اما به طرز ناامیدکننده‌ای هیچ اشتیاقی برای به نتیجه رساندن پرونده در او دیده نمی‌شود. البته که فیلم قصد به چالش کشیدن نظام بوروکراسی رومانی نیست، چیزی که سینمای نقادانه امروز دنیا ما را بدان متوقع ساخته است، بلکه نشان می‌دهد چگونه نحوه مواجهه پلیس با این ماجرا غریضه تاریک و سرکش تئودور را در اون بیدار می‌کند و او را وادار به دست زدن به حرکاتی پرخاشگرانه می کند و در نهایت به از بین بردن فردی که گمان می‌برد ناپدید شدن دخترش کار اوست، سوق می‌دهد.

از دیدگاهی دیگر شاید بتوان گفت پوروروکا روابط زناشویی را به نوعی به چالش می‌کشد. کریستینا که از فرط رنج درمانده شده، راهی جز سرزنش کردن شوهرش برای اشتباه جبران‌ناپذیرش نمی‌یابد، اگرچه این کار هیچ کمکی به حل مسأله نکند. شاید تئودور از کریستسنا طلب بخشش کند، اما وقتی حتی خودش نمی‌تواند خودش را ببخشد چه راهی برایش باقی مانده؟ در یکی از صحنه‌های قضاوت‌برانگیز فیلم کریستینا را می‌بینیم که تک‌تک جزئیات لباس و ظاهر دخترش را برای افسر پلیس شرح می‌دهد، در حالی‌که تئودور تنها چند مورد کلی در یادش مانده. البته این گفته‌های کریستینا تأثیر در روند پیشرفت پرونده ندارد، اما هرچه بیشتر باهم به کندوکاو حادثه می‌پردازند بیشتر به بن‌بست می‌خورند و این باعث هرچه بیشتر شدن فاصله آن دو می‌شود. در ابتدا هر دو افرادی آرام و موجه بنظر می‌رسند اما هرچه درام بیشتر به جلو می‌رود کریستینا ملاحظه بیشتری در نشان دادن خشم خود دارد و در طرف دیگر تئودور ذره ذره تسلیم فوران خشم درونش می‌گردد.
هرچه بیشتر در فیلم جلو می‌رویم و تئودور را دنبال می‌کنیم، نمای دوربین بزرگ‌تر شده و تئودور را مرکز آن، تنهاتر از قبل می‌بینیم. هر بار که او به پارک می‌رود _گویی که این کار تبدیل به عادتی وسواسی برای او گشته_ احتمالات درباره گم شدن دخترش بیشتر و وسیع‌تر می‌گردد. پس از این که او شروع به جمع‌آوری عکس‌ها از آن لحظه می‌کند تا سرنخ‌های بیشتری برای ماجرا پیدا کند، مفهوم تصویر وارونه‌ای که دوربین می‌تواند از هر فضایی به بیننده بدهد، ناخودآگاه ما را به یاد فیلم بلوآپ آنتونیونی می‌اندازد.
گارگردان چالشی را در موازات داستان فیلم پیش چشم ما می‌گذارد و آن به تصویر کشیدن تنش‌هایی در افراد، هر چند کوتاه، در یک صحنه است. مانند بحث خانمی مسن با مردی که در حال گرداندن سگش در پارک است. و یا زنی که در راهروهای ایستگاه پلیس مغموم و نگران به نظر می‌رسد. این تصاویر کوتاه برای لحظه‌ای ما را از درد کاراکترهای اصلی داستان دور می‌کنند. بار دیگر نگاهمان را از آن‌ها برمی‌داریم و آن‌ها را فراموش می‌کنیم. و مگر نه این‌که این راحت‌ترین کار است؟

نوشته تلاطمی در دریای بی‌انتهای عذاب وجدان | نگاهی به فیلم غرش اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
http://pelatto.ir/pororoca-movie/feed/ 2
نغمه مستانه |‌ نگاهی به فیلم ترانه گرانیت http://pelatto.ir/%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%87-%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%aa/ http://pelatto.ir/%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%87-%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%aa/#respond Sun, 20 May 2018 21:25:10 +0000 http://pelatto.ir/?page_id=5648 چندان عجیب و بعید به نظر نمی‌آید که تابحال کسی جو هینی را با شمایل قهرمانی کالت تصویر نکرده است. از اواسط قرن پیش تاکنون چنین نگاه و زبانی برای به تصویر کشیدن خواننده‌های sean-nós (سبک قدیمی ایرلندی) به کار گرفته نشده بود. اما آخرین اثر پت کالینز همچون نغمه‌ای سحرانگیز پرتره‌ای پیچیده را از این مرد و محیط اطرافش پیش رو می‌گذارد. هینی که به زبان ایرلندی صحبت می‌کند و در روستای کارنا بزرگ شده، به یکی از تحسین‌شده‌ترین مفسران ترانه‌های قدیمی و باستانی بدل شد. او در فستیوال نیوپورت فولک نوازندگی کرده و در سال‌های پیش از مرگش در دانشگاه واشنگتن سیاتل سکونت داشت. هینی اما از شهرت دهه ۶۰ لیام کلنسی برخوردار نبود، برخلاف چیفتینز (گروه موسیقی ایرلندی) با رولینگ استونز آهنگی نخواند و برعکس پلنکستی تنها گوشه‌ای از شور و شوق هیپی‌های دوران را تجربه کرد. اما خیل هواداران و حامیان او چیزی را می‌دانند که بقیه دنیا نمی‌داند. و مگر تعریف کالت چیزی غیر از این است؟ ترانه گرانیت اما این سوال‌ها را نمی‌پرسد، اما به برخی از آنها جواب می‌دهد. کالینز نامی بسیار هوشمندانه عنوانی گویا و استعاری را برای فیلمش برگزیده است. ترانه‌ها به همان اندازه که سخت و ناهموار می‌نمایند، قدرتمند نیز هستند. هینی از جایی می‌آید که جغرافیایی سنگی دارد و آوازی همچون سنگ می‌خواند که شنوندگان را وادار می‌کند آرام به آن گوش دهند تا به درون خود تکیه کنند. همچنین فیلم کمتر نشانی از گرمی و صمیمیت در خود دارد. او خانواده و همسر خود را رها کرده و زندگی خود را با کارگری در گلاسکو و لندن می‌گذراند. فیلم تصاویر دل‌انگیزی از هینی که به عنوان دربار، تنها در هتل نیویورک نشسته را نشان می‌دهد. این‌ها همه نشان‌دهنده این است که اگر در زندگی شهرت به او رو می‌کرد بعید بود او با روی باز آن را در آغوش کشد. پت کالینز یکی از نوابغ بی‌مانند که می‌تواند در دل رسانه بومی و داخلی پرورش و رشد پیدا کند. در فیلم‌های پیشین کالینز همچون “سکوت” و “تیم رابینسون” او بینش خارق‌العاده خود را برای گنجاندن ایده‌ای بزرگ در چشم‌اندازهایی بکر و تماشایی به رخ کشانده است. بازیگر دوران جوانی هینی که خواننده‌ای بااستعداد است، بار زیادی از حجم موسیقیایی فیلم را به دوش می‌کشد. با چهره‌ای که گویی کمترین احساس را بروز می‌دهد و یا می‌پذیرد. او با ایجاد هسته‌ای مستحکم به فیلم این امکان را می‌دهد که جادوی عجیب و نامأنوسش را در تمام لحظات آن به موج بیاندازد. فیلم ترانه گرانیت که نماینده ایرلند برای اسکار نیز بود در به تصویر کشیدن سوژه و تفاخرش به محیط پیرامون موفق عمل نموده است. ترانه‌های فیلم داستان خود را در خلال داستان اصلی نیز تعریف می‌کنند. ما هینی را در حال آواز خواندن در محل کارش می‌بینیم و یا او را در حلقه محاصره مجذوبان به آواز خواندنش در کافه‌ای می‌یابیم. اما این زبان استعاری کالینز است که مخاطب را دربر‌میگیرد. ترکیب تصاویر حقیقی با فیلمبرداری اعجاب‌انگیز ریچارد کندریک و استفاده از تصاویری تک‌رنگ، کارگردان را قادر ساخته مرزهای بین یک اثر مستند، فیلمی اساطیری در ژانر اکسپرسیونسیم و درامی در قالب بیوگرافی را از بین ببرد.

نوشته نغمه مستانه |‌ نگاهی به فیلم ترانه گرانیت اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
چندان عجیب و بعید به نظر نمی‌آید که تابحال کسی جو هینی را با شمایل قهرمانی کالت تصویر نکرده است. از اواسط قرن پیش تاکنون چنین نگاه و زبانی برای به تصویر کشیدن خواننده‌های sean-nós (سبک قدیمی ایرلندی) به کار گرفته نشده بود. اما آخرین اثر پت کالینز همچون نغمه‌ای سحرانگیز پرتره‌ای پیچیده را از این مرد و محیط اطرافش پیش رو می‌گذارد.
هینی که به زبان ایرلندی صحبت می‌کند و در روستای کارنا بزرگ شده، به یکی از تحسین‌شده‌ترین مفسران ترانه‌های قدیمی و باستانی بدل شد. او در فستیوال نیوپورت فولک نوازندگی کرده و در سال‌های پیش از مرگش در دانشگاه واشنگتن سیاتل سکونت داشت. هینی اما از شهرت دهه ۶۰ لیام کلنسی برخوردار نبود، برخلاف چیفتینز (گروه موسیقی ایرلندی) با رولینگ استونز آهنگی نخواند و برعکس پلنکستی تنها گوشه‌ای از شور و شوق هیپی‌های دوران را تجربه کرد. اما خیل هواداران و حامیان او چیزی را می‌دانند که بقیه دنیا نمی‌داند. و مگر تعریف کالت چیزی غیر از این است؟

ترانه گرانیت اما این سوال‌ها را نمی‌پرسد، اما به برخی از آنها جواب می‌دهد. کالینز نامی بسیار هوشمندانه عنوانی گویا و استعاری را برای فیلمش برگزیده است. ترانه‌ها به همان اندازه که سخت و ناهموار می‌نمایند، قدرتمند نیز هستند. هینی از جایی می‌آید که جغرافیایی سنگی دارد و آوازی همچون سنگ می‌خواند که شنوندگان را وادار می‌کند آرام به آن گوش دهند تا به درون خود تکیه کنند. همچنین فیلم کمتر نشانی از گرمی و صمیمیت در خود دارد. او خانواده و همسر خود را رها کرده و زندگی خود را با کارگری در گلاسکو و لندن می‌گذراند. فیلم تصاویر دل‌انگیزی از هینی که به عنوان دربار، تنها در هتل نیویورک نشسته را نشان می‌دهد. این‌ها همه نشان‌دهنده این است که اگر در زندگی شهرت به او رو می‌کرد بعید بود او با روی باز آن را در آغوش کشد.
پت کالینز یکی از نوابغ بی‌مانند که می‌تواند در دل رسانه بومی و داخلی پرورش و رشد پیدا کند. در فیلم‌های پیشین کالینز همچون “سکوت” و “تیم رابینسون” او بینش خارق‌العاده خود را برای گنجاندن ایده‌ای بزرگ در چشم‌اندازهایی بکر و تماشایی به رخ کشانده است. بازیگر دوران جوانی هینی که خواننده‌ای بااستعداد است، بار زیادی از حجم موسیقیایی فیلم را به دوش می‌کشد. با چهره‌ای که گویی کمترین احساس را بروز می‌دهد و یا می‌پذیرد. او با ایجاد هسته‌ای مستحکم به فیلم این امکان را می‌دهد که جادوی عجیب و نامأنوسش را در تمام لحظات آن به موج بیاندازد.

فیلم ترانه گرانیت که نماینده ایرلند برای اسکار نیز بود در به تصویر کشیدن سوژه و تفاخرش به محیط پیرامون موفق عمل نموده است. ترانه‌های فیلم داستان خود را در خلال داستان اصلی نیز تعریف می‌کنند. ما هینی را در حال آواز خواندن در محل کارش می‌بینیم و یا او را در حلقه محاصره مجذوبان به آواز خواندنش در کافه‌ای می‌یابیم.

اما این زبان استعاری کالینز است که مخاطب را دربر‌میگیرد. ترکیب تصاویر حقیقی با فیلمبرداری اعجاب‌انگیز ریچارد کندریک و استفاده از تصاویری تک‌رنگ، کارگردان را قادر ساخته مرزهای بین یک اثر مستند، فیلمی اساطیری در ژانر اکسپرسیونسیم و درامی در قالب بیوگرافی را از بین ببرد.

نوشته نغمه مستانه |‌ نگاهی به فیلم ترانه گرانیت اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
http://pelatto.ir/%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%87-%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%aa/feed/ 0
مصاحبه با هانا اسلاک: کارگردان برگزیده جشنواره جهانی فیلم فجر http://pelatto.ir/%d9%85%d8%b5%d8%a7%d8%ad%d8%a8%d9%87-%d9%87%d8%a7%d9%86%d8%a7-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%da%a9-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86/ http://pelatto.ir/%d9%85%d8%b5%d8%a7%d8%ad%d8%a8%d9%87-%d9%87%d8%a7%d9%86%d8%a7-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%da%a9-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86/#respond Sat, 12 May 2018 14:31:36 +0000 http://pelatto.ir/?page_id=5782 هانا اسلاک، کارگردان اسلوونیایی که با فیلم معدنچی در جشنواره جهانی فیلم حضور داشت که با برانگیختن تحسین منتقدان تبدیل به یکی از پرستاره‌ترین فیلم‌های جشنواره شد. در فرصت کوتاهی که پس از آخرین نمایش فیلم او بدست آمد گفتگوی کوتاهی را پیرامون سینما و جایگاه زنان انجام دادیم. مخاطبان و تماشاگران عام سینما در ایران را چطور دیدید؟ برای من سطح دانش ایرانیان غافلگیر کننده بود و این که چقدر مردم ایران ادبیات سینما را می‌شناسند و افرادی هستند که زبان سینما را به بخوبی می‌شناسند و الفبای تماشای فیلم را بلدند و افرادی نیستند که تنها شناختشان محدود به فیلم‌های پرزرق و برق هالیوود شود و این برای من بسیار خوشحال‌ کننده بود که با این افراد معاشرت داشتم و آنها فیلم مرا دیدند. ما همه از یک خانواده هستیم، من هم یک سینه‌فیل هستم من هم از تماشای فیلم لذت میبرم و آنهایی که در هر فیلمی فراتر از آن را می‌بینند مانند خواهر و برادر من هستند بنابراین من هم حس می‌کنم همه یک خانواده هستیم. یکی از نکاتی که درمورد این فیلم آن را متمایز می‌کند این است که یک فیلمساز زن بار دیگر به سراغ سوژه‌ای درباره زنان نرفته و درواقع درباره مردی است که بنظر می‌رسد در کشور شما یک اسطوره شناخته می‌شود. من خیلی امیدوارم که کارگردانان زن ایرانی نیز به همین سمت بروند. من در ایران زنان بسیاری را دیدم که این‌گونه هستند تنها لازم است که به آنها فرصت داده شود. زنان فیلمساز بااستعداد زیادی در ایران هستند که نیاز به میدان و فرصت بیشتر برای دیده شدن دارند. حضور در این جشنواره فرصتی ویژه برای من فراهم آورد تا در کنار تماشاگرانی عالی فیلم را ببینم و از نظرات و بازخوردهای آنها بهره‌مند شوم. آیا با سینماگران و کارگردانان ایرانی آشنایی دارید؟ بله بیشتر افراد معروف از جمله مخملباف، کیارستمی و فرهادی را می‌شناسم. اینها افرادی هستند که در جامه جهانی نیز شناخته شده هستند ولی خیلی دوست داشتم که زنان فیلمساز بیشتری در جامعه جهانی حضور داشتند. من با چند کارگردان فیلم‌های کوتاه نیز صحبت کردم. مثلا یکی از آنها فیلمش درباره دختری بود که برای اولین بار بلوغ را تجربه می‌کند اما چون این یک تابو درجامعه ایران است کسی درباره آن با او صحبت نکرده و درباره مساله‌ای که برایش رخ داده اگاهی ندارد. و اون به دلیل این عدم آگاهی دچار مشکلاتی می‌شود. از نظر من این موضوعی جسورانه حتی در جامعه اروپایی است چون مسایلی که مربوط به جنسیت می‌شوند در همه جای دنیا تابو هستند و زنی جوان در اولین فیلمش سراغ چنین موضوعی می‌رود و برخلاف فیلم‌هایی مثل آستیگمات به جای مشکلاتی که زنان برای یکدیگر ایجاد می‌کنند باشد درباره مسایلی باشد که جامعه به شنیدن درباره آن احتیاج دارد از دید من این یک نگاه شجاعانه است. او در جواب این که اگر حرفی برای خوانندگان پلاتو دارید بگویید گفت می‌خواهم این را توضیح داد بیش از آن که بخواهم سعی کنم فیلمی بسازم که شخصیت اصلی آن زن نباشد سعی کردم فیلمی درباره جامعه، فارغ از این که قهرمان آن زن است یا مرد، بسازم. می‌خواهم این مصاحبه را با این جمله به پایان ببرم که اگر بخواهم معنایی برای اسم خودم «هانا» ذکر کنم می‌گویم هانا به معنی قصه‌گو است.

نوشته مصاحبه با هانا اسلاک: کارگردان برگزیده جشنواره جهانی فیلم فجر اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
هانا اسلاک، کارگردان اسلوونیایی که با فیلم معدنچی در جشنواره جهانی فیلم حضور داشت که با برانگیختن تحسین منتقدان تبدیل به یکی از پرستاره‌ترین فیلم‌های جشنواره شد. در فرصت کوتاهی که پس از آخرین نمایش فیلم او بدست آمد گفتگوی کوتاهی را پیرامون سینما و جایگاه زنان انجام دادیم.

      • مخاطبان و تماشاگران عام سینما در ایران را چطور دیدید؟

برای من سطح دانش ایرانیان غافلگیر کننده بود و این که چقدر مردم ایران ادبیات سینما را می‌شناسند و افرادی هستند که زبان سینما را به بخوبی می‌شناسند و الفبای تماشای فیلم را بلدند و افرادی نیستند که تنها شناختشان محدود به فیلم‌های پرزرق و برق هالیوود شود و این برای من بسیار خوشحال‌ کننده بود که با این افراد معاشرت داشتم و آنها فیلم مرا دیدند. ما همه از یک خانواده هستیم، من هم یک سینه‌فیل هستم من هم از تماشای فیلم لذت میبرم و آنهایی که در هر فیلمی فراتر از آن را می‌بینند مانند خواهر و برادر من هستند بنابراین من هم حس می‌کنم همه یک خانواده هستیم.

  • یکی از نکاتی که درمورد این فیلم آن را متمایز می‌کند این است که یک فیلمساز زن بار دیگر به سراغ سوژه‌ای درباره زنان نرفته و درواقع درباره مردی است که بنظر می‌رسد در کشور شما یک اسطوره شناخته می‌شود. من خیلی امیدوارم که کارگردانان زن ایرانی نیز به همین سمت بروند.
    من در ایران زنان بسیاری را دیدم که این‌گونه هستند تنها لازم است که به آنها فرصت داده شود. زنان فیلمساز بااستعداد زیادی در ایران هستند که نیاز به میدان و فرصت بیشتر برای دیده شدن دارند. حضور در این جشنواره فرصتی ویژه برای من فراهم آورد تا در کنار تماشاگرانی عالی فیلم را ببینم و از نظرات و بازخوردهای آنها بهره‌مند شوم.
  • آیا با سینماگران و کارگردانان ایرانی آشنایی دارید؟
    بله بیشتر افراد معروف از جمله مخملباف، کیارستمی و فرهادی را می‌شناسم. اینها افرادی هستند که در جامه جهانی نیز شناخته شده هستند ولی خیلی دوست داشتم که زنان فیلمساز بیشتری در جامعه جهانی حضور داشتند. من با چند کارگردان فیلم‌های کوتاه نیز صحبت کردم. مثلا یکی از آنها فیلمش درباره دختری بود که برای اولین بار بلوغ را تجربه می‌کند اما چون این یک تابو درجامعه ایران است کسی درباره آن با او صحبت نکرده و درباره مساله‌ای که برایش رخ داده اگاهی ندارد. و اون به دلیل این عدم آگاهی دچار مشکلاتی می‌شود. از نظر من این موضوعی جسورانه حتی در جامعه اروپایی است چون مسایلی که مربوط به جنسیت می‌شوند در همه جای دنیا تابو هستند و زنی جوان در اولین فیلمش سراغ چنین موضوعی می‌رود و برخلاف فیلم‌هایی مثل آستیگمات به جای مشکلاتی که زنان برای یکدیگر ایجاد می‌کنند باشد درباره مسایلی باشد که جامعه به شنیدن درباره آن احتیاج دارد از دید من این یک نگاه شجاعانه است.

او در جواب این که اگر حرفی برای خوانندگان پلاتو دارید بگویید گفت می‌خواهم این را توضیح داد بیش از آن که بخواهم سعی کنم فیلمی بسازم که شخصیت اصلی آن زن نباشد سعی کردم فیلمی درباره جامعه، فارغ از این که قهرمان آن زن است یا مرد، بسازم.

می‌خواهم این مصاحبه را با این جمله به پایان ببرم که اگر بخواهم معنایی برای اسم خودم «هانا» ذکر کنم می‌گویم هانا به معنی قصه‌گو است.

نوشته مصاحبه با هانا اسلاک: کارگردان برگزیده جشنواره جهانی فیلم فجر اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
http://pelatto.ir/%d9%85%d8%b5%d8%a7%d8%ad%d8%a8%d9%87-%d9%87%d8%a7%d9%86%d8%a7-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%da%a9-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86/feed/ 0
وصیت‌نامه هنرمند | نگاهی به فیلم پساتصویر http://pelatto.ir/%d9%be%d8%b3%d8%a7%d8%aa%d8%b5%d9%88%db%8c%d8%b1/ http://pelatto.ir/%d9%be%d8%b3%d8%a7%d8%aa%d8%b5%d9%88%db%8c%d8%b1/#respond Thu, 11 May 2017 09:52:49 +0000 http://pelatto.ir/?page_id=5369 آخرین اثر کارگردان بزرگ و فقید لهستانی، آندره وایدا، نقطه پایانی بسیار زیبا و در عین حال عجیبی برای این فیلمساز است. فیلمی که مشقت‌های تمام‌نشدنی هنرمندی را به تصویر می‌کشد که به هیچ‌عنوان، حتی مرگش، حاضر نیست دست از عقایدش بردارد و به گفته خودش هنرش را به خدمت سیاست درآورد. تنها آرزوی او قبل از مرگش، کامل کردن نظریه‌اش به نام “دید” است. پساتصویر در واقع مفهومی است که به یک پدیده ذهنی اطلاق می‌گردد. هنگامی که به چیزی خیره می‌شویم تصویر آن در ذهن ما ثبت می‌گردد. هنگامی که از آن روی برمی‌گردانیم و شی دیگری را می‌نگریم، همچنان هاله‌ای از تصویر پیشین در دید ما هست و آن را روی شئ‌دیگر می‌بینیم. گویی هر آنچه در ذهن ما هست ترکیبی از این پساتصویرهاست. این فیلم پایداری و ایستادگی یک هنرمند معلول که دست و پای خود را در جنگ از دست داده، در برابر دیکتاتوری‌های استالین و همچنین محدودیت‌های جسمی را به زیبایی به تصویر می کشد، بی‌آن‌که درگیر سانتیمانتالیسم شود. نقاشی که در ابتدای فیلم با پرده سرخ و خونین استالین بر خود و زندگی‌اش مواجه می‌شود و سعی در از بین بردن آن دارد. اما او ذره ذره زندگی‌اش را در راه عقایدش از دست می‌دهد. شغلش به عنوان استاد دانشگاهی در دانشکده‌ای که خود تأسیس نموده، گالری نقاشی با نام نئوپلاستیک که خودش طراحی کرده و ساخته، آثار هنری‌اش در کافه‌ها و حتی نمایشگاه دانشجویان وفادارش. آندره وایدا که از این فیلم به عنوان وصیت‌نامه خود یاد می‌کند، در آن به نوعی تمام فیلم‌ها و آثار ماقبل خود را نقد می کند.

نوشته وصیت‌نامه هنرمند | نگاهی به فیلم پساتصویر اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
آخرین اثر کارگردان بزرگ و فقید لهستانی، آندره وایدا، نقطه پایانی بسیار زیبا و در عین حال عجیبی برای این فیلمساز است. فیلمی که مشقت‌های تمام‌نشدنی هنرمندی را به تصویر می‌کشد که به هیچ‌عنوان، حتی مرگش، حاضر نیست دست از عقایدش بردارد و به گفته خودش هنرش را به خدمت سیاست درآورد. تنها آرزوی او قبل از مرگش، کامل کردن نظریه‌اش به نام “دید” است. پساتصویر در واقع مفهومی است که به یک پدیده ذهنی اطلاق می‌گردد. هنگامی که به چیزی خیره می‌شویم تصویر آن در ذهن ما ثبت می‌گردد. هنگامی که از آن روی برمی‌گردانیم و شی دیگری را می‌نگریم، همچنان هاله‌ای از تصویر پیشین در دید ما هست و آن را روی شئ‌دیگر می‌بینیم. گویی هر آنچه در ذهن ما هست ترکیبی از این پساتصویرهاست. این فیلم پایداری و ایستادگی یک هنرمند معلول که دست و پای خود را در جنگ از دست داده، در برابر دیکتاتوری‌های استالین و همچنین محدودیت‌های جسمی را به زیبایی به تصویر می کشد، بی‌آن‌که درگیر سانتیمانتالیسم شود. نقاشی که در ابتدای فیلم با پرده سرخ و خونین استالین بر خود و زندگی‌اش مواجه می‌شود و سعی در از بین بردن آن دارد. اما او ذره ذره زندگی‌اش را در راه عقایدش از دست می‌دهد. شغلش به عنوان استاد دانشگاهی در دانشکده‌ای که خود تأسیس نموده، گالری نقاشی با نام نئوپلاستیک که خودش طراحی کرده و ساخته، آثار هنری‌اش در کافه‌ها و حتی نمایشگاه دانشجویان وفادارش. آندره وایدا که از این فیلم به عنوان وصیت‌نامه خود یاد می‌کند، در آن به نوعی تمام فیلم‌ها و آثار ماقبل خود را نقد می کند.

نوشته وصیت‌نامه هنرمند | نگاهی به فیلم پساتصویر اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
http://pelatto.ir/%d9%be%d8%b3%d8%a7%d8%aa%d8%b5%d9%88%db%8c%d8%b1/feed/ 0
در میان اجتماعی شرمگین | نگاهی به فیلم دختر ناشناس http://pelatto.ir/%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d9%86%d8%a7%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3/ http://pelatto.ir/%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d9%86%d8%a7%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3/#respond Thu, 27 Apr 2017 11:30:27 +0000 http://pelatto.ir/?page_id=4914 دختر ناشناس را می‌توان نقطه عطفی مهم در کارنامه‌ی سینمایی برادران داردن دانست. در اینجا نه از آن تکنیک خیره‌کننده‌ی دوربین روی دستِ خودنما در پسر خبری است و نه قرار است در تنش آزاردهنده فضای فیلمی مانند دو روز و یک شب گرفتار شویم. فیلم به‌آرامی شروع می‌شود و باوجود درون‌مایه و بستر ماجرا که به خودی خود متأثرکننده است اما این بطن تراژیک قرار نیست ما به ازای تصویری مشابه ای داشته باشد. شاید اگر این فیلم در سیستم استودیویی در هالیوود تولید می‌شد ما با روندی معکوس مواجه می‌شدیم و قهرمان ما در قاب‌ تصویر شمایلی اغراق‌شده‌تر از شهروند اخلاق‌گرا ارائه می‌کرد. اما در دختر ناشناس جنی دکتر مستعد حاشیه شهر کمتر سخنی از بارِ اخلاقی روی دوشش به زبان می‌آورد و بیشتر سعی در مرهم گذاشتن بر روی زخم گناهی دارد که ناخواسته مرتکب آن شده است. برادران داردن با استادی در نیمه اول گره‌های داستان را طراحی می‌کنند و در نیمه دوم قضاوت اخلاقی مخاطب را به چالش می‌کشند و سویه‌ای تاریک از رفتار هرکدام از شهروندان به‌ظاهر ارزش‌مدار را نمایان می‌کنند. فیلم در لایه‌های زیرین نقدی تندوتیز است بر فرهنگِ روبه‌زوال جامعه‌ای مدرن و مهاجرپذیر که در آن حتی دانستن نام انسانی که لقب مهاجر غیرقانونی را با خود حمل می‌کند الزامی نیست هرچند که او را در حین آزار کشته باشند. دوربینِ داردن‌ها بدون هیچ‌گونه القای تنشِ خاصی تنها روایتگر این واقعیت تلخ است و در این میان آن‌ها به‌درستی سعی دارند تا از دکتر جنی نیز قهرمان نسازند چون او تنها روایتگر و شخصیت امیددهنده ماجراست که جای فرار از این حجمِ تباهی می‌ماند و تلاش در التیام آسیب‌های مراجعه‌کنندگان نیازمندش دارد.

نوشته در میان اجتماعی شرمگین | نگاهی به فیلم دختر ناشناس اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
دختر ناشناس را می‌توان نقطه عطفی مهم در کارنامه‌ی سینمایی برادران داردن دانست. در اینجا نه از آن تکنیک خیره‌کننده‌ی دوربین روی دستِ خودنما در پسر خبری است و نه قرار است در تنش آزاردهنده فضای فیلمی مانند دو روز و یک شب گرفتار شویم. فیلم به‌آرامی شروع می‌شود و باوجود درون‌مایه و بستر ماجرا که به خودی خود متأثرکننده است اما این بطن تراژیک قرار نیست ما به ازای تصویری مشابه ای داشته باشد. شاید اگر این فیلم در سیستم استودیویی در هالیوود تولید می‌شد ما با روندی معکوس مواجه می‌شدیم و قهرمان ما در قاب‌ تصویر شمایلی اغراق‌شده‌تر از شهروند اخلاق‌گرا ارائه می‌کرد. اما در دختر ناشناس جنی دکتر مستعد حاشیه شهر کمتر سخنی از بارِ اخلاقی روی دوشش به زبان می‌آورد و بیشتر سعی در مرهم گذاشتن بر روی زخم گناهی دارد که ناخواسته مرتکب آن شده است. برادران داردن با استادی در نیمه اول گره‌های داستان را طراحی می‌کنند و در نیمه دوم قضاوت اخلاقی مخاطب را به چالش می‌کشند و سویه‌ای تاریک از رفتار هرکدام از شهروندان به‌ظاهر ارزش‌مدار را نمایان می‌کنند. فیلم در لایه‌های زیرین نقدی تندوتیز است بر فرهنگِ روبه‌زوال جامعه‌ای مدرن و مهاجرپذیر که در آن حتی دانستن نام انسانی که لقب مهاجر غیرقانونی را با خود حمل می‌کند الزامی نیست هرچند که او را در حین آزار کشته باشند. دوربینِ داردن‌ها بدون هیچ‌گونه القای تنشِ خاصی تنها روایتگر این واقعیت تلخ است و در این میان آن‌ها به‌درستی سعی دارند تا از دکتر جنی نیز قهرمان نسازند چون او تنها روایتگر و شخصیت امیددهنده ماجراست که جای فرار از این حجمِ تباهی می‌ماند و تلاش در التیام آسیب‌های مراجعه‌کنندگان نیازمندش دارد.

نوشته در میان اجتماعی شرمگین | نگاهی به فیلم دختر ناشناس اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
http://pelatto.ir/%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d9%86%d8%a7%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3/feed/ 0
شبح آزادی | نگاهی به فیلم تور http://pelatto.ir/%d8%aa%d9%88%d8%b1/ http://pelatto.ir/%d8%aa%d9%88%d8%b1/#respond Thu, 27 Apr 2017 10:41:58 +0000 http://pelatto.ir/?page_id=4911 جدیدترین اثر کیم کی دوک کارگردان سرشناس کره‌ای شاید در مضمون دورترین ساخته‌اش نسبت به درون‌مایه‌های مرسوم آثار او باشد. تور درباره ماهی گیری ساکن در مرز کره شمالی و کره جنوبی است که یک روز وقتی تور ماهی گیریش به موتور قایق می‌پیچد ناخواسته وارد آب‌های کره جنوبی می‌شود و آنجا به ظن جاسوسی بازداشت می‌شود. ازاینجا به بعد با طنز سیاه و گزنده مخصوص کارگردان در طراحی موقعیت‌ها روبرو می‌شویم که مرد ماهیگیر را سرگشته و مات در دنیای مدرن و بشدت متضاد کره جنوبی نسبت به کره شمالی رها می‌کند و از آزادی ظاهری و حقوق انسانی وعده داشته شده غولی می‌سازد که قساوت و اختناق دیکتاتوری شمال جلوی آن در حاشیه قرار می‌گیرد. موتیف بیان‌شده از شخصیت‌های امنیتی کره جنوبی که ” ما نمی تونیم بذاریم اون به دیکتاتوری برگرده” آن‌قدر تکرار می‌شود که مخاطب با پیشرفت داستان و درگیری ذهنی با رنج‌های ماهیگیر هر بار بعد از شنیدن از بار گذشته بلندتر می‌خندد. اگر بتوان با فضای فیلم هماهنگ شد و پیش رفت می‌شود از ضعف‌های داستانی و شخصیت‌پردازی کودکانه مرد نقش اصلی داستان تا حدی گذشت و به سیرک ایجادشده پوزخند زد. کارگردان تا جای ممکن سعی می‌کند تا به شبح آزادی و رفاه ظاهری و مصرف‌گرایی صرف در جنوب بتازد و آن را آیینه تمام قدی کند در برابر بی‌رحمی و فساد عمیق شمال قرار دهد و قهرمان ماجرا را در برزخی قرار دهد که فقط جنون است که می‌تواند او را از این رنج رهایی دهد. کیم کی دوک که پیش‌تر با آثاری چون بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار شناخته می‌شد در اینجا نشان می‌دهد مضامین موردعلاقه او در فیلم‌سازی کم نیستند هرچند تفاوت قدرت بیان و تأثیرگذاری او در تور با سایر آثارش قابل‌توجه است.

نوشته شبح آزادی | نگاهی به فیلم تور اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
جدیدترین اثر کیم کی دوک کارگردان سرشناس کره‌ای شاید در مضمون دورترین ساخته‌اش نسبت به درون‌مایه‌های مرسوم آثار او باشد. تور درباره ماهی گیری ساکن در مرز کره شمالی و کره جنوبی است که یک روز وقتی تور ماهی گیریش به موتور قایق می‌پیچد ناخواسته وارد آب‌های کره جنوبی می‌شود و آنجا به ظن جاسوسی بازداشت می‌شود. ازاینجا به بعد با طنز سیاه و گزنده مخصوص کارگردان در طراحی موقعیت‌ها روبرو می‌شویم که مرد ماهیگیر را سرگشته و مات در دنیای مدرن و بشدت متضاد کره جنوبی نسبت به کره شمالی رها می‌کند و از آزادی ظاهری و حقوق انسانی وعده داشته شده غولی می‌سازد که قساوت و اختناق دیکتاتوری شمال جلوی آن در حاشیه قرار می‌گیرد. موتیف بیان‌شده از شخصیت‌های امنیتی کره جنوبی که ” ما نمی تونیم بذاریم اون به دیکتاتوری برگرده” آن‌قدر تکرار می‌شود که مخاطب با پیشرفت داستان و درگیری ذهنی با رنج‌های ماهیگیر هر بار بعد از شنیدن از بار گذشته بلندتر می‌خندد. اگر بتوان با فضای فیلم هماهنگ شد و پیش رفت می‌شود از ضعف‌های داستانی و شخصیت‌پردازی کودکانه مرد نقش اصلی داستان تا حدی گذشت و به سیرک ایجادشده پوزخند زد. کارگردان تا جای ممکن سعی می‌کند تا به شبح آزادی و رفاه ظاهری و مصرف‌گرایی صرف در جنوب بتازد و آن را آیینه تمام قدی کند در برابر بی‌رحمی و فساد عمیق شمال قرار دهد و قهرمان ماجرا را در برزخی قرار دهد که فقط جنون است که می‌تواند او را از این رنج رهایی دهد. کیم کی دوک که پیش‌تر با آثاری چون بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار شناخته می‌شد در اینجا نشان می‌دهد مضامین موردعلاقه او در فیلم‌سازی کم نیستند هرچند تفاوت قدرت بیان و تأثیرگذاری او در تور با سایر آثارش قابل‌توجه است.

نوشته شبح آزادی | نگاهی به فیلم تور اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
http://pelatto.ir/%d8%aa%d9%88%d8%b1/feed/ 0
مادر | نگاهی به فیلم سفر زمان http://pelatto.ir/%d8%b3%d9%81%d8%b1-%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86/ http://pelatto.ir/%d8%b3%d9%81%d8%b1-%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86/#respond Thu, 27 Apr 2017 10:36:37 +0000 http://pelatto.ir/?page_id=4907 ترنس مالیک در آخرین اثرش با همکاری نشنال ژئوگرافی به سراغ جان‌مایه و دغدغه اصلی موجود در ساخته‌هایش از درخت زندگی به این‌سو رفته؛ شکوه هستی. او با همان وسواس و شاید بیشتر سعی در تنیدن و ترکیب ایده‌های ناب بصری در قالب مستند با کلام و گفتار مینی مالِ خود دارد تا از دل آن جهان‌بینی کم‌نظیرش را با دیگران به اشتراک گذارد. مالیک در اینجا دیگر ضرورتی به حضور پی‌رنگ داستانی به‌مانند آنچه در درخت زندگی وجود داشت ، ندارد و بی‌واسطه از میان تصاویر شگفت‌انگیز بیگ بنگ و سلول‌های بدن انسان سعی در ایجاد توازنی هیجان‌انگیز دارد و تلاش می‌کند مخاطب خیلی فرق میان شکل‌گیری یک ستاره و تقسیم سلولی را متوجه نشود. در اینجا دیگر او به‌عنوان نویسنده دیدگاهی نوستالژیک و شفاف نسبت به جوامع بشری ندارد و اغلب حضور انسان‌ها چه در لحظه‌های شاد و چه حتی در حین مراسم سلاخی کردن حیوانات شفاف و باکیفیت نمی‌بینیم بلکه انگار این حضور به‌گونه‌ای در میان تصاویر چشم‌نواز و مسحورکننده جهان زیرآب و رنگ‌های بکر طبعت به شکلی اضافی‌اند و این توالی نمایش تقابل وضوح طبیعت زمین و زمختی جاری در زندگی انسانی این سؤال را در ذهن می‌خواهد ایجاد کند که چرا چنین شد و به اینجا رسیدیم ؟ سفر زمان‌بر خلاف نامش سفری در زمان مرسوم نیست و به شتر سعی در شکل دادن به مفهوم خاصی از تعریف زمان در قالب مجموعه تصاویر اتفاقاتی دارد که الزاماً در مفهوم زمانی مرسوم در کنار یکدیگر قرار نگرفته‌اند اما این چینش خود فرم زمانی خاص خود را خلق می‌کند. از حضور انسان‌های اولیه (هرچند به نظر نچسب‌ترین قسمت فیلم است) در انتهای داستان گرفته تا شکل‌گیری مردمک چشم در کنار انفجار عظیم و تشکیل مجموعه ستارگان. سفر زمان در کنار مجموعه فیلم‌های گادفری رجیو ، ران فریک و حتی مستند خانه ساخته آرتوس برتراند می‌تواند بسته‌ای جذاب برای درک نوعی زیبایی‌شناسی در فرم مستند باشند که کمتر توان و قدرت پرداخت به آن در طول تاریخ سینما وجود داشته است.

نوشته مادر | نگاهی به فیلم سفر زمان اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
ترنس مالیک در آخرین اثرش با همکاری نشنال ژئوگرافی به سراغ جان‌مایه و دغدغه اصلی موجود در ساخته‌هایش از درخت زندگی به این‌سو رفته؛ شکوه هستی. او با همان وسواس و شاید بیشتر سعی در تنیدن و ترکیب ایده‌های ناب بصری در قالب مستند با کلام و گفتار مینی مالِ خود دارد تا از دل آن جهان‌بینی کم‌نظیرش را با دیگران به اشتراک گذارد. مالیک در اینجا دیگر ضرورتی به حضور پی‌رنگ داستانی به‌مانند آنچه در درخت زندگی وجود داشت ، ندارد و بی‌واسطه از میان تصاویر شگفت‌انگیز بیگ بنگ و سلول‌های بدن انسان سعی در ایجاد توازنی هیجان‌انگیز دارد و تلاش می‌کند مخاطب خیلی فرق میان شکل‌گیری یک ستاره و تقسیم سلولی را متوجه نشود. در اینجا دیگر او به‌عنوان نویسنده دیدگاهی نوستالژیک و شفاف نسبت به جوامع بشری ندارد و اغلب حضور انسان‌ها چه در لحظه‌های شاد و چه حتی در حین مراسم سلاخی کردن حیوانات شفاف و باکیفیت نمی‌بینیم بلکه انگار این حضور به‌گونه‌ای در میان تصاویر چشم‌نواز و مسحورکننده جهان زیرآب و رنگ‌های بکر طبعت به شکلی اضافی‌اند و این توالی نمایش تقابل وضوح طبیعت زمین و زمختی جاری در زندگی انسانی این سؤال را در ذهن می‌خواهد ایجاد کند که چرا چنین شد و به اینجا رسیدیم ؟ سفر زمان‌بر خلاف نامش سفری در زمان مرسوم نیست و به شتر سعی در شکل دادن به مفهوم خاصی از تعریف زمان در قالب مجموعه تصاویر اتفاقاتی دارد که الزاماً در مفهوم زمانی مرسوم در کنار یکدیگر قرار نگرفته‌اند اما این چینش خود فرم زمانی خاص خود را خلق می‌کند. از حضور انسان‌های اولیه (هرچند به نظر نچسب‌ترین قسمت فیلم است) در انتهای داستان گرفته تا شکل‌گیری مردمک چشم در کنار انفجار عظیم و تشکیل مجموعه ستارگان. سفر زمان در کنار مجموعه فیلم‌های گادفری رجیو ، ران فریک و حتی مستند خانه ساخته آرتوس برتراند می‌تواند بسته‌ای جذاب برای درک نوعی زیبایی‌شناسی در فرم مستند باشند که کمتر توان و قدرت پرداخت به آن در طول تاریخ سینما وجود داشته است.

نوشته مادر | نگاهی به فیلم سفر زمان اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
http://pelatto.ir/%d8%b3%d9%81%d8%b1-%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86/feed/ 0
سوسیالیسم در قاب | نگاهی به فیلم اینجانب، دنیل بلیک http://pelatto.ir/%d8%af%d9%86%db%8c%d9%84-%d8%a8%d9%84%db%8c%da%a9/ http://pelatto.ir/%d8%af%d9%86%db%8c%d9%84-%d8%a8%d9%84%db%8c%da%a9/#respond Thu, 27 Apr 2017 10:09:48 +0000 http://pelatto.ir/?page_id=4903 آخرین اثر کارگردان چپ‌گرای انگلیسی کن لوچ درواقع مانیفست تصویری و بی‌پرده او درباره نظام سرمایه‌داری و به‌ویژه دولت محافظه‌کار حاکم انگلیس باشد که چگونه کارگران و قشر ضعیف جامعه را در هزارتوی بروکراسی دیوانه کننده اداری له می‌کند و هویت اجتماعی آنان را پیش از مرگ تا جای ممکن به مرز تحقیر می‌رساند. من دانیل بلیک در مجموعه آثار پرتعداد کن لوچ به‌واقع نقد صریح‌تر و عریانی دارد به شعارهای جذاب نخبه پسند یک جامعه‌ی مدرن و صنعتی. نگاه کنید به نماهای اولین دیالوگ میان دانیل لبیک و مأمور تأمین اجتماعی. جایی که بلیک از پاسخ‌های مأمور گیج می‌شود و از عصبانیت به استیصال می‌رسد اما در همان قاب مأمور بدون پلک زدن فقط او را نظاره می‌کند و به‌مانند یک ماشین فقط جواب‌های از پیش آماده‌شده را به او تحویل می‌دهد . میزانسنی که در آن لوچ رئالیسم موجود و بی‌رحمی آن را به زیبایی در قاب به ظرافت طراحی می‌کند و در آن با ولو شدنِ بلیک روی صندلی کنار دیگر مراجعه‌کنندگان به اوج می‌رسد. جهان‌بینی کارگردان بیشتر از فیلم دیگرش در اینجا فرصت بیان پیدا می‌کند؛ مردمی که نبود سیستم حاکم بهتر با یکدیگر تعامل می‌کنند و باهم راحت‌تر کنار می‌آیند. این کاغذبازی طبقه حاکم است که خوی انسانی را تغییر می‌دهد به شکلی که اکثر نماهای ساکن و کم‌تحرک به کارمندان اداره رفاه و تأمین اجتماعی دیده می‌شود. فیلم پر است از این ارجاعات خلاقانه و ظرافت‌های کارگردانی که تصویری کردنِ آن فقط از این پیرمرد سرکشِ ضد سیستم در دهه هشتم زندگی برمی‌آید.

نوشته سوسیالیسم در قاب | نگاهی به فیلم اینجانب، دنیل بلیک اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
آخرین اثر کارگردان چپ‌گرای انگلیسی کن لوچ درواقع مانیفست تصویری و بی‌پرده او درباره نظام سرمایه‌داری و به‌ویژه دولت محافظه‌کار حاکم انگلیس باشد که چگونه کارگران و قشر ضعیف جامعه را در هزارتوی بروکراسی دیوانه کننده اداری له می‌کند و هویت اجتماعی آنان را پیش از مرگ تا جای ممکن به مرز تحقیر می‌رساند. من دانیل بلیک در مجموعه آثار پرتعداد کن لوچ به‌واقع نقد صریح‌تر و عریانی دارد به شعارهای جذاب نخبه پسند یک جامعه‌ی مدرن و صنعتی. نگاه کنید به نماهای اولین دیالوگ میان دانیل لبیک و مأمور تأمین اجتماعی. جایی که بلیک از پاسخ‌های مأمور گیج می‌شود و از عصبانیت به استیصال می‌رسد اما در همان قاب مأمور بدون پلک زدن فقط او را نظاره می‌کند و به‌مانند یک ماشین فقط جواب‌های از پیش آماده‌شده را به او تحویل می‌دهد . میزانسنی که در آن لوچ رئالیسم موجود و بی‌رحمی آن را به زیبایی در قاب به ظرافت طراحی می‌کند و در آن با ولو شدنِ بلیک روی صندلی کنار دیگر مراجعه‌کنندگان به اوج می‌رسد. جهان‌بینی کارگردان بیشتر از فیلم دیگرش در اینجا فرصت بیان پیدا می‌کند؛ مردمی که نبود سیستم حاکم بهتر با یکدیگر تعامل می‌کنند و باهم راحت‌تر کنار می‌آیند. این کاغذبازی طبقه حاکم است که خوی انسانی را تغییر می‌دهد به شکلی که اکثر نماهای ساکن و کم‌تحرک به کارمندان اداره رفاه و تأمین اجتماعی دیده می‌شود. فیلم پر است از این ارجاعات خلاقانه و ظرافت‌های کارگردانی که تصویری کردنِ آن فقط از این پیرمرد سرکشِ ضد سیستم در دهه هشتم زندگی برمی‌آید.

نوشته سوسیالیسم در قاب | نگاهی به فیلم اینجانب، دنیل بلیک اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
http://pelatto.ir/%d8%af%d9%86%db%8c%d9%84-%d8%a8%d9%84%db%8c%da%a9/feed/ 0
دخمه | نگاهی به فیلم خانه http://pelatto.ir/%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%87/ http://pelatto.ir/%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%87/#respond Thu, 27 Apr 2017 09:58:24 +0000 http://pelatto.ir/?page_id=4900 حضور خانه دومین ساخته اصغر یوسفی نژاد که فیلم اولش باران رؤیاها را نمی‌شوید خیلی دیده و شناخته نشد در بخش بین‌الملل جشنواره فجر به نظر انتخاب درستی می‌رسد. فیلم به شکل محسوسی ازنظر فنی و روایی چند قدم جلوتر از بسیاری آثار حتی بخش مسابقه سینمای ایران قرار دارد. فیلم باوجود فیلم‌برداری در فضای محدود خانه و نماهای روی دست و اغلب بسته ، ریتمی روان و یکدست دارد. دیالوگ‌ها به‌درستی در خدمت فضای تنش آمیز فیلم نوشته‌شده و میزانسن ها هنرمندانه طراحی‌شده‌اند. خانه در تبریز و با بازیگران غیرحرفه‌ای و به زبان آذری ساخته‌شده و این خود نشان از جسارت کارگردان دارد چراکه هرکدام از این موارد خود می‌توانست چالشی جدی برای هر کارگردانِ بزرگی باشد. در فیلم‌نامه نیز با آن پایان غیرعادی و پیچ نهایی هوشمندانه و طرحی اکثر شخصیت‌ها که همگی انگار گونه‌ای شر و منفعت‌طلبی هستند می‌توان رگه‌هایی از خلاقیت را دید. خانه (ائو) را می توان قدم و بزرگی در کارنامه کوتاه فیلم‌سازی یوسفی نژاد دانست.

نوشته دخمه | نگاهی به فیلم خانه اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
حضور خانه دومین ساخته اصغر یوسفی نژاد که فیلم اولش باران رؤیاها را نمی‌شوید خیلی دیده و شناخته نشد در بخش بین‌الملل جشنواره فجر به نظر انتخاب درستی می‌رسد. فیلم به شکل محسوسی ازنظر فنی و روایی چند قدم جلوتر از بسیاری آثار حتی بخش مسابقه سینمای ایران قرار دارد. فیلم باوجود فیلم‌برداری در فضای محدود خانه و نماهای روی دست و اغلب بسته ، ریتمی روان و یکدست دارد. دیالوگ‌ها به‌درستی در خدمت فضای تنش آمیز فیلم نوشته‌شده و میزانسن ها هنرمندانه طراحی‌شده‌اند. خانه در تبریز و با بازیگران غیرحرفه‌ای و به زبان آذری ساخته‌شده و این خود نشان از جسارت کارگردان دارد چراکه هرکدام از این موارد خود می‌توانست چالشی جدی برای هر کارگردانِ بزرگی باشد. در فیلم‌نامه نیز با آن پایان غیرعادی و پیچ نهایی هوشمندانه و طرحی اکثر شخصیت‌ها که همگی انگار گونه‌ای شر و منفعت‌طلبی هستند می‌توان رگه‌هایی از خلاقیت را دید. خانه (ائو) را می توان قدم و بزرگی در کارنامه کوتاه فیلم‌سازی یوسفی نژاد دانست.

نوشته دخمه | نگاهی به فیلم خانه اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
http://pelatto.ir/%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%87/feed/ 0
سرگذشت | نگاهی به فیلم سرگذشت ملانی http://pelatto.ir/%d8%b3%d8%b1%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa-%d9%85%d9%84%d8%a7%d9%86%db%8c/ http://pelatto.ir/%d8%b3%d8%b1%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa-%d9%85%d9%84%d8%a7%d9%86%db%8c/#respond Thu, 27 Apr 2017 09:38:27 +0000 http://pelatto.ir/?page_id=4897 فیلم‌های زیادی درباره جنگ جهانی دوم ساخته شد و هرساله ساخته می‌شوند که هرکدام به گوشه پنهانی از آن فاجعه می‌پردازند در چند سال اخیر به‌ویژه بعد از التهابات سیاسی رخ‌داده در شرق اروپا کشش و انگیزه جدیدی از تصویر کردن نقش شوروی در مضاعف کردن مصائب جنگ ایجادشده که در جشنواره امسال شاهد حضور چند اثر با این درون‌مایه هستیم که بدون شک سرگذشت ملانی در میان آن‌ها جایگاه ویژه‌ای دارد. ملانی واناگا در میانه‌های جنگ جانی دوم به همراه پسرش و دیگر زنانی از لتونی توسط ارتش سرخ به بهانه محافظت از ارتش آلمان نازی با کامیون و قطارهای باری برای همیشه به اردوگاه‌های کار در سیبری فرستاده می‌شود. فیلم وصف این کوچ اجباری و دردهای ناشی از تحقیرهای روزانه نظامیان و حتی ساکنان سرد و خشن بومی سیبری است. در نگاه اول شاید فیلم شبیه که بسیاری از آثار کم‌رمق و ملال‌آور اروپای شرقی باشد اما در جزئیات و کارگردانی می‌شود اثری را یافت که در روح سرگردانِ و خسته یک نسل تباه‌شده را در قاب‌های پر کنتراست و سیاه‌وسفید آن یافت. ملانی با نامه‌های روزانه به همسرش که انگار قرار نیست هیچ’به‌دست او برسند و امید به یافتن اثری از همسرش در کنار پسر نوجوانش زنده می‌ماند و سرمای بی‌پایان روسیه را تحمل می‌کند. فیلم سعی دارد حضور ارزش‌های انسانی را در جنگ در شخصیت رنج دیدهئ ملانی تصویر کند آن‌هم در شرایطی که جدای از سربازان انگار غیرنظامیان برخورد بی‌رحمانه‌تری نسبت به یکدیگر دارند.

نوشته سرگذشت | نگاهی به فیلم سرگذشت ملانی اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
فیلم‌های زیادی درباره جنگ جهانی دوم ساخته شد و هرساله ساخته می‌شوند که هرکدام به گوشه پنهانی از آن فاجعه می‌پردازند در چند سال اخیر به‌ویژه بعد از التهابات سیاسی رخ‌داده در شرق اروپا کشش و انگیزه جدیدی از تصویر کردن نقش شوروی در مضاعف کردن مصائب جنگ ایجادشده که در جشنواره امسال شاهد حضور چند اثر با این درون‌مایه هستیم که بدون شک سرگذشت ملانی در میان آن‌ها جایگاه ویژه‌ای دارد. ملانی واناگا در میانه‌های جنگ جانی دوم به همراه پسرش و دیگر زنانی از لتونی توسط ارتش سرخ به بهانه محافظت از ارتش آلمان نازی با کامیون و قطارهای باری برای همیشه به اردوگاه‌های کار در سیبری فرستاده می‌شود. فیلم وصف این کوچ اجباری و دردهای ناشی از تحقیرهای روزانه نظامیان و حتی ساکنان سرد و خشن بومی سیبری است. در نگاه اول شاید فیلم شبیه که بسیاری از آثار کم‌رمق و ملال‌آور اروپای شرقی باشد اما در جزئیات و کارگردانی می‌شود اثری را یافت که در روح سرگردانِ و خسته یک نسل تباه‌شده را در قاب‌های پر کنتراست و سیاه‌وسفید آن یافت. ملانی با نامه‌های روزانه به همسرش که انگار قرار نیست هیچ’به‌دست او برسند و امید به یافتن اثری از همسرش در کنار پسر نوجوانش زنده می‌ماند و سرمای بی‌پایان روسیه را تحمل می‌کند. فیلم سعی دارد حضور ارزش‌های انسانی را در جنگ در شخصیت رنج دیدهئ ملانی تصویر کند آن‌هم در شرایطی که جدای از سربازان انگار غیرنظامیان برخورد بی‌رحمانه‌تری نسبت به یکدیگر دارند.

نوشته سرگذشت | نگاهی به فیلم سرگذشت ملانی اولین بار در پلاتو پدیدار شد.

]]>
http://pelatto.ir/%d8%b3%d8%b1%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa-%d9%85%d9%84%d8%a7%d9%86%db%8c/feed/ 0