مستندی شروعی کنایی دارد؛ پخش کلیپی ازسرود مربوط به ما زغال هند هستیم و تصاویر فریبدهندهی آن. فریبدهنده از آن جهت که بلافاصله پس از این کلیپ ما با چهرهی حقیقی معدن مدنظر روبرو میشویم. چیزی که دولت با ممنوعکردن فیلمبرداری از آن ناحیه، از دیدگان مردم پنهان کرده. در تصاویر لانگشات ابتدایی شاهد موقعیتی غیرصنعتی میشویم که با آن چه در تبلیغ نشان داده میشد، کاملاً مغایرت دارد. سپس دوربین قدمبهقدم خود را به معدن نزدیک میکند و ما را به میان کارگرانش میبرد. کارگرانی که چهرهشان پوشیده از گرد سیاه زغال است. نیمی از این بخش در سکوت پیش میرود و ما شاهد نحوهی کار یدی کارگران و زحمتشان هستیم. آنها زغالها را از سنگها جدا کرده و در سبدهایی ریخته. سپس سبدها را بر روی سر حمل کرده و تا کامیون مخصوص حمل بار پیش میبرند و خالی میکنند. کمی بعدتر که پای حرفشان مینشینیم، میگویند که دلیل حضور این حجم نیروی انسانی این است که دستگاهها قادر به جداسازی سنگها از زغالها نیستند؛ برای همین است که به نیروی انسانی نیاز است. آنها زغال خالص را در اختیار کارخانه میگذارند. علاوه بر آن این کار برای افراد فقیری مثل آنها غنیمت بهحسابمیآید. در آن طرف نیز اما اهالی روستای نزدیک معدن از راه غارت تعدادی از کامیونها امرار معاش میکنند. کودکان و بزرگسالانی که روزانه یا شبانه از کامیونها بالا میروند و قاچاقی زغالسنگهای بزرگ را برای خود به پایین میاندازند. در اینجا رقابت سخت-تر است. این که کدام کامیون سهم چه کسی بشود و آیا راننده به آنها اجازهی این کار را بدهد یا نه. حتی بعضی از رانندهها را باید با دادن رشوه، راضی کرد. قدیمیترین ساکن روستا میگوید که تا پیش از این، تنها خانوادهی او اینجا ساکن بودهاند اما حالا به-خاطر این تجارت خرد غیرمجاز، خیلیها ساکن این روستای مهجور شدهاند. جایی که جو بیاعتمادی و عیاشی بر آن حاکم است و هر آنچه که درمیآید، معمولاً صرف زندگی روزانه و لذتهای موقت میشود. پایانبندی کار مکمل آغاز کناییاش میشود؛ همان افراد غارتگر کوچک و بزرگ با آهنگی شاد مقابل دوربین میرقصند.
لینک کوتاه این مطلب:
ورود