در زمانهای که بازار کمدی و ملودرام از هر نوعش همچنان در سینمای ایران حرف اول را میزنند و فارغ از کیفیت اثر و جدای قضاوت در خصوص پرداخت اینگونه آثار سینمای شهرام مکری دریچه جدیدی برای مواجهه با سینمای مستقل و البته نوپای نسل جدید ایران ارائه میدهند. جدای از مباحث فرمیک و ساختاری آثار مکری که مطلب جداگانهای میطلبد علاقه مکری به ساخت آثاری خارج ژانرهای معدود و جواب داده در سینمای ایران قابلتوجه و جذاب است. مکری در آخرین ساخته خود “هجوم” نشان میدهد جدای از تأثیرپذیری از سینمای جهان دیگر نمیتوان او را همچون منتقدان بدبین یک کپی کار صرف از تلفیق سینمای روز و ایدههای بصری تکرار شده دانست. او بار دیگر و البته با تأثیرگذاری بیشتر ثابت میکند جهانی که ترسیم میکند جهانی با مختصات مخصوص خود اوست و فیلم به فیلم میتوانیم خصوصیات منحصربهفرد متنی آثارش را بیشتر درک کنیم و دیگر سخت بتوان او را با انگ یک فرم گرای دست چندم صرف تخطئه کرد. هجوم با طرح جهانی که دیگر نوری بر آن نمیتابد و همین عامل بیماری در مردم شهر شده آغاز میشود ؛ بیماری خونآشامی. اما فیلم قرار نیست در این کلیشه رایج ترسناک درجا بزند. پلیس سعی دارد راز قتلی را کشف کند ، قتلی که بهظاهر در یک ورزشگاه اتفاق افتاده و جسدی که انگار وجود ندارد. دوربین سیال با الگوبرداری صحیح از آثار نهچندان دور برادران داردن و البته بیشتر نزدیک به فرم بصری “پسر شائول” شخصیت اصلی ماجرا را در پیچوخمهای هزارتو مانند ورزشگاه تعقیب میکند. هزارتویی که به امیر توسلی فرصت داده تا از توانایی خود به شکل بدیع و استادانهای خلق شخصیتی مهیب و مرموز در طول داستان استفاده کند. اینگونه طراحی صحنه هماهنگ با اثر و در راستای ایده تیرهوتار قصه شاید جز معدود مواردی باشد که در اجرا چنین خلاقانه و یکدست با دوربین بدون توقف و در نمایی بلند از کار درمیآید. مخاطب همراه با شخصیت اصلی داستان “علی” در سه لوپ زمانی داستان قتل “سامان” رهبر و مرشد اسرارآمیز گروه ورزشکاران را دنبال میکند و در هر بازگشت زمانی مکری باظرافت جزییات بیشتری از داستان را فاش میکند. فارغ از این بحث که اساساً این میزان از پیچیدگی و کشف و شهودی که بیننده مدام تا انتها درگیر آن است چقدر میتواند عامل جذابیت باشد و یا آشفتگی، مکری برخلاف “ماهی و گربه” در هجوم سعی دارد ایدههای متنی خود را بیشتر تعریف کند و از آن فضای سرخوشانه ماهی و گربه که ایده هولناک متن ماجرا را به تعادل میرساند جداشده و در هجوم فضا بهسوی ایجاد وهم و تاریکی بیشتر چه در اجرا و چه در داستان نزدیک کند. او در هجوم تلاش میکند به هر شکلی بیشتر داستان موردنظرش را تعریف کند تا اینکه مانند اکثر آثار پیشینش مخاطب را با طراحی فرم بصری مهندسیشده متحیر کند. شاید اگر در فیلم با این حجم از پیچیدگیهای فرمی روبرو نبودیم و فرصت بیشتری برای عمق یافتن ایدههای مطرحشده وجود میداشت با فیلمی پختهتر و جذابتری روبرو میشدیم و شاید می توانست است همانند ماهی و گربه اقبال بیشتری در میان علاقهمندان عام سینمای ایران پیدا کند. اما اکنون با تمام ایرادهای البته کم تعداد هجوم با فیلمی هوشمندانه خلاق البته مقداری سخت فهم طرفیم که برای لذت بردن و درک کاملش باید قدری صبور بود و فیلم را چندباره دید تا از فهم آن بتوان لذت کافی را برد. لذتی که شاید مکری با اندکی تأمل در آثار بعدیاش بتواند آن را با علاقه مندان نهچندان جدی سینمای ایران هم شریک کند.
سعید سلیقه
ورود