فیلمهای زیادی درباره جنگ جهانی دوم ساخته شد و هرساله ساخته میشوند که هرکدام به گوشه پنهانی از آن فاجعه میپردازند در چند سال اخیر بهویژه بعد از التهابات سیاسی رخداده در شرق اروپا کشش و انگیزه جدیدی از تصویر کردن نقش شوروی در مضاعف کردن مصائب جنگ ایجادشده که در جشنواره امسال شاهد حضور چند اثر با این درونمایه هستیم که بدون شک سرگذشت ملانی در میان آنها جایگاه ویژهای دارد. ملانی واناگا در میانههای جنگ جانی دوم به همراه پسرش و دیگر زنانی از لتونی توسط ارتش سرخ به بهانه محافظت از ارتش آلمان نازی با کامیون و قطارهای باری برای همیشه به اردوگاههای کار در سیبری فرستاده میشود. فیلم وصف این کوچ اجباری و دردهای ناشی از تحقیرهای روزانه نظامیان و حتی ساکنان سرد و خشن بومی سیبری است. در نگاه اول شاید فیلم شبیه که بسیاری از آثار کمرمق و ملالآور اروپای شرقی باشد اما در جزئیات و کارگردانی میشود اثری را یافت که در روح سرگردانِ و خسته یک نسل تباهشده را در قابهای پر کنتراست و سیاهوسفید آن یافت. ملانی با نامههای روزانه به همسرش که انگار قرار نیست هیچ’بهدست او برسند و امید به یافتن اثری از همسرش در کنار پسر نوجوانش زنده میماند و سرمای بیپایان روسیه را تحمل میکند. فیلم سعی دارد حضور ارزشهای انسانی را در جنگ در شخصیت رنج دیدهئ ملانی تصویر کند آنهم در شرایطی که جدای از سربازان انگار غیرنظامیان برخورد بیرحمانهتری نسبت به یکدیگر دارند.
لینک کوتاه این مطلب:
ورود