دختر ناشناس را میتوان نقطه عطفی مهم در کارنامهی سینمایی برادران داردن دانست. در اینجا نه از آن تکنیک خیرهکنندهی دوربین روی دستِ خودنما در پسر خبری است و نه قرار است در تنش آزاردهنده فضای فیلمی مانند دو روز و یک شب گرفتار شویم. فیلم بهآرامی شروع میشود و باوجود درونمایه و بستر ماجرا که به خودی خود متأثرکننده است اما این بطن تراژیک قرار نیست ما به ازای تصویری مشابه ای داشته باشد. شاید اگر این فیلم در سیستم استودیویی در هالیوود تولید میشد ما با روندی معکوس مواجه میشدیم و قهرمان ما در قاب تصویر شمایلی اغراقشدهتر از شهروند اخلاقگرا ارائه میکرد. اما در دختر ناشناس جنی دکتر مستعد حاشیه شهر کمتر سخنی از بارِ اخلاقی روی دوشش به زبان میآورد و بیشتر سعی در مرهم گذاشتن بر روی زخم گناهی دارد که ناخواسته مرتکب آن شده است. برادران داردن با استادی در نیمه اول گرههای داستان را طراحی میکنند و در نیمه دوم قضاوت اخلاقی مخاطب را به چالش میکشند و سویهای تاریک از رفتار هرکدام از شهروندان بهظاهر ارزشمدار را نمایان میکنند. فیلم در لایههای زیرین نقدی تندوتیز است بر فرهنگِ روبهزوال جامعهای مدرن و مهاجرپذیر که در آن حتی دانستن نام انسانی که لقب مهاجر غیرقانونی را با خود حمل میکند الزامی نیست هرچند که او را در حین آزار کشته باشند. دوربینِ داردنها بدون هیچگونه القای تنشِ خاصی تنها روایتگر این واقعیت تلخ است و در این میان آنها بهدرستی سعی دارند تا از دکتر جنی نیز قهرمان نسازند چون او تنها روایتگر و شخصیت امیددهنده ماجراست که جای فرار از این حجمِ تباهی میماند و تلاش در التیام آسیبهای مراجعهکنندگان نیازمندش دارد.
لینک کوتاه این مطلب:
ورود