چه چیزی باعث میشد که سینمای حاتمی کیا را در میان فیلمهای شعارزده دفاع مقدسی دهه ۶۰-۷۰ دوست داشته باشیم ؟ نگاه متعادل به وقایع شخصیتپردازی و نه تیپسازی تسلط در قصهگویی و.. بهوقت شام جز اجرای چند صحنه اکشن خیرهکننده تقریباً هیچ نشانی از آن کارگردان صاحب سبکِ آثاری چون دیدبان ، آژانس شیشهای و حتی ارتفاع پست ندارد. فیلم سرشار از لحظههای حسی اغراقشده است به سبک تصویر کردنِ فرماندهان عراقی با سبیلی مرتب و شکمی گنه در اینجا با حیواناتی با ظاهر ماقبل انسان طرفیم که نام داعش را یدک میکشند. اصلی سادهای وجود دارد که اگر در توصیف و تبلیغ ارزش و ضد ارزش اگر به ورطهی بزرگنمایی بی افتیم در جواب نتیجهای عکس آن به دست میآید. همین نکتهی اساسی نقطهضعف اصلی بهوقت شام است. حاتمی کیا بهتر از هر کس میدانست قرار نیست کل مدت فیلم شخصیتها تیپ نمانند و پیدرپی شعار دهند تا جا برای صحنههای گرانقیمت نبرد و جلوهها عظیم بصری باز شود وگرنه هیچوقت نمیتوانست روبان قرمز را بسازد. چرا باید تماشاگر از شنیدن جملهی “جانم فدای ابوبکر بغدادی” از داعش متنفر شود و نخندد. آیا گروهی که در عین وحشیگری و تفسیرهای غیرانسانی از دین زیرکانه عملیات پیچیده تروریستی را اجرا میکردند قابلیت شخصیتپردازی عمیقتر را نداشتند ؟ آیا جای این شور و حماسهی سطحی در صفحه اخبار نیست ؟ فیلم پیشین حاتمی کیا علیرغم تمام انتقاداتی که به رویکرد داستان و سوژه داشت فیلمی با داستانِ پرسشش و اجرایی مناسب بود که کلام منتقدان محتوایی را کوتاه میکرد اما متأسفانه بهوقت شام در هیچ سطحی جایی برای دفاع نمیگذارد.
لینک کوتاه این مطلب:
ورود