بعد از دیدن ملکه و بیداری رؤیاها انگیزه بسیاری برای دیدن سرو زیرآب جدیدترین اثر محمدعلی باشه آهنگر وجود داشت؛ انتظاری که برآورده نشد. فیلم یک ایده خلاقانه ابتدایی دارد که در ادامه کمجان اجرا میشود روایتی ازیکسان بودنِ نام دو شهید که پیکر یکی پیداشده و همزمان دو خانواده نسبت به آن مدعی میشوند. ایراد اصلی سرو زیرآب به فیلمنامه ای برمیگردد که دیر شروع میشود و نمیتواند از ظرفیت دراماتیکی که سوژهای چنین حساس در اختیارش گذاشته درست استفاده کند. داستان درست درجایی که میتواند به اوج برسد دوپاره میشود و بیرمق در دو فضای مختلف ادامه پیدا میکند شاید اگر بازیهای درخشان مهتاب نصیرپور و همایون ارشادی و حضور کوتاه اما درخشان ستاره اسکندری نبود در میانه با تلهفیلمی سفارشی اشتباه گرفته میشد که سعی میکند بدون هیچگونه تلاشی برای در گیرکردن مخاطب فقط داستان را به هر شکلی پیش ببرد. در یکسوم پایانی و گره داستانی مناسبی که فیلم اضافه و در پایان به داد فیلم میرسد فیلم دوباره جان میگیرد و میتواند پایانبندی قابل قبولی را رقم بزند. باشه آهنگر که از معدود کارگردانان سینمای جنگ است که سعی در بازتعریف متفاوت از حوادث آن برهه زمانی دارد و همیشه سعی کرده علاوه بر شخصیتپردازی مناسب مشابه آنچه در فرزند خاک اتفاق افتاد از تمهیدات فنی و تکنیک سینمایی مناسبی مانند ملکه نیز استفاده کند در سرو زر آب نیز بااینکه فیلم در حاشیه جنگ تعریف میشود ما با انبوهی از توجه به جزییات بصری مواجهیم که در کمتر فیلمی در این ژانر میبینیم از نماهای باز سالن شناسایی پیکر شهیدان تا نماهای نظرگاه از آمبولانس که گوشهای از اسلحه در کادر است و یا شستشو سمپاشی واگنهای حامل پیکر شهدا همگی از پیوند کارگردانی مناسب باشه آهنگر و تسلطِ علیرضا زریندست خبر میدهند که سرو زیرآب را حداقل در فرم بصری فیلمی قابلتأمل میسازد.
لینک کوتاه این مطلب:
ورود