تلاطمی در دریای بی‌انتهای عذاب وجدان | نگاهی به فیلم غرش

پوروروکا نام جزر و مدی است که در رود آمازون رخ می‌دهد و می‌تواند تا ۸۰۰ کیلومتر را تا رودهای امریکای جنوبی طی کند. جزر و مدی عظیم و مواج که امواجش ذره ذره بزرگ می‌شوند و ارتفاع یک موج آن ممکن است حتی به سه متر برسد. این مسأله شاید کمی بی‌ربط بنظر برسد چرا که هیچ نامی از این پدیده طبیعی  در سومین اثر کنستانتین پاپسکیو، کارگردان رومانیایی، برده نشده است. پوروروکا اما تصویری از ذره ذره به خروش آمدن و اضمحلال تدریجی به نمایش می‌گذارد که به شدت در گرو خرده اطلاعاتی‌ست که بصورت ضمنی و در پس خط اصلی درام منتقل می‌شود. پرتره‌ای از فروپاشی مرد خانوده‌ای که خشم و اندوه ناشی از ناپدید شدن ناگهانی دخترش منجر به رخ دادن جزر و مدی ویرانگر در وجودش می‌شود. شاید حالا بتوان گفت موج نو سینمای رومانی هیچ‌گاه تا بدین حد خودنمایی نکرده است. در این مطلب به نقد فیلم غرش که در جشنواره جهانی فیلم فجر نمایش داده شد پرداختیم.

در صحنه‌های ابتدایی فیلم همه چیز در خانواده خوب و بی‌نقص و مطابق با استاندارد فیلم‌های درام خانوادگی رومانیایی پیش می‌رود. تئودور یک بانکدار و همسرش کریستینا که شغلش حسابداری است با دو فرزند خود در خانه کوچک و گرمشان خوشحال و راضی به نظر می‌رسند. در همین بین اما رگه‌هایی از پریشان‌احوالی در رفتار تئودور دیده می‌شود. چرا پنهانی با مشتری همسرش تماس می‌گیرد و با خشونت بسیار با او حرف می‌زند؟ آیا رفتار او به عنوان پدر گاهی بیش از حد عصبی نیست؟ این‌ها سوال‌هایی است که زود از یاد می‌بریم. همه چیز از همان جایی شروع می‌شود که تئودور در یک عصر آفتابی بچه‌ها را به پارک می‌برد. وقتی حواسش با تلفن حرف زدن پرت می‌شود ماریا در زمین بازی ناپدید می‌گردد.

کارگردان دست روی بزرگترین ترس مشترک هر پدر مادری گذاشته است. فیلمبردار اثر با مهارت هر چه تمام‌تر توانسته مخاطب را لحظه به لحظه با هراس و وحشت تئودور همراه کند. سرنخ‌ها، اگر نگوییم هیچ، که ناچیز است. شاهدین مستأصل و دستپاچه نیز جز احساس همدردی کار دیگری از دستشان برنمی‌آید. افسر محقق پرونده در برابر بی‌تابی‌های پدر و مادر صبور است اما به طرز ناامیدکننده‌ای هیچ اشتیاقی برای به نتیجه رساندن پرونده در او دیده نمی‌شود. البته که فیلم قصد به چالش کشیدن نظام بوروکراسی رومانی نیست، چیزی که سینمای نقادانه امروز دنیا ما را بدان متوقع ساخته است، بلکه نشان می‌دهد چگونه نحوه مواجهه پلیس با این ماجرا غریضه تاریک و سرکش تئودور را در اون بیدار می‌کند و او را وادار به دست زدن به حرکاتی پرخاشگرانه می کند و در نهایت به از بین بردن فردی که گمان می‌برد ناپدید شدن دخترش کار اوست، سوق می‌دهد.

از دیدگاهی دیگر شاید بتوان گفت پوروروکا روابط زناشویی را به نوعی به چالش می‌کشد. کریستینا که از فرط رنج درمانده شده، راهی جز سرزنش کردن شوهرش برای اشتباه جبران‌ناپذیرش نمی‌یابد، اگرچه این کار هیچ کمکی به حل مسأله نکند. شاید تئودور از کریستسنا طلب بخشش کند، اما وقتی حتی خودش نمی‌تواند خودش را ببخشد چه راهی برایش باقی مانده؟ در یکی از صحنه‌های قضاوت‌برانگیز فیلم کریستینا را می‌بینیم که تک‌تک جزئیات لباس و ظاهر دخترش را برای افسر پلیس شرح می‌دهد، در حالی‌که تئودور تنها چند مورد کلی در یادش مانده. البته این گفته‌های کریستینا تأثیر در روند پیشرفت پرونده ندارد، اما هرچه بیشتر باهم به کندوکاو حادثه می‌پردازند بیشتر به بن‌بست می‌خورند و این باعث هرچه بیشتر شدن فاصله آن دو می‌شود. در ابتدا هر دو افرادی آرام و موجه بنظر می‌رسند اما هرچه درام بیشتر به جلو می‌رود کریستینا ملاحظه بیشتری در نشان دادن خشم خود دارد و در طرف دیگر تئودور ذره ذره تسلیم فوران خشم درونش می‌گردد.
هرچه بیشتر در فیلم جلو می‌رویم و تئودور را دنبال می‌کنیم، نمای دوربین بزرگ‌تر شده و تئودور را مرکز آن، تنهاتر از قبل می‌بینیم. هر بار که او به پارک می‌رود _گویی که این کار تبدیل به عادتی وسواسی برای او گشته_ احتمالات درباره گم شدن دخترش بیشتر و وسیع‌تر می‌گردد. پس از این که او شروع به جمع‌آوری عکس‌ها از آن لحظه می‌کند تا سرنخ‌های بیشتری برای ماجرا پیدا کند، مفهوم تصویر وارونه‌ای که دوربین می‌تواند از هر فضایی به بیننده بدهد، ناخودآگاه ما را به یاد فیلم بلوآپ آنتونیونی می‌اندازد.
گارگردان چالشی را در موازات داستان فیلم پیش چشم ما می‌گذارد و آن به تصویر کشیدن تنش‌هایی در افراد، هر چند کوتاه، در یک صحنه است. مانند بحث خانمی مسن با مردی که در حال گرداندن سگش در پارک است. و یا زنی که در راهروهای ایستگاه پلیس مغموم و نگران به نظر می‌رسد. این تصاویر کوتاه برای لحظه‌ای ما را از درد کاراکترهای اصلی داستان دور می‌کنند. بار دیگر نگاهمان را از آن‌ها برمی‌داریم و آن‌ها را فراموش می‌کنیم. و مگر نه این‌که این راحت‌ترین کار است؟

8

خیلی خوب

۲ نظر

  1. این فیلم رو در جشنواره بین المللی امسال دیدم.فیلمی تکان دهنده هم از نظر موضوع و هم پایانبندی
    خوشحالم که نقدی در موردش نوشتید و چقدر هم خوب نوشتید

    پاسخ
    • ممنون از توجه شما ?

      پاسخ

به فرناز ربیعی پاسخی بدهید لغو پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلدهایی که باید پر شوند با علامت * نشانگذاری شده‌اند.

شما می‌توانید از این تگ‌های HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

*

ورود

پسورد را فراموش کرده‌ام

ورود

ثبت نام