مثل بوی پوستِ پرتقال سوخته|نگاهی به فیلم بمب یک عاشقانه

بمب یک عاشقانه را می‌توان در زمره فیلم‌هایی دانست که در آن فضاسازی و درآوردن حس و حال زمانه اولویت بر روایت داستان و شخصیت‌پردازی دارد. فیلم از تمام امکانات فنی و جزییات تاریخی استفاده می‌کند تا فضای دهه شصت را با مؤلفه‌های نوستالژیک بازسازی کند از فضای ملتهب تهران در بمباران اواخر جنگ تحمیلی تا نطق صبحگاهی کمیک مدیران مدرسه در صف صبحگاه و پوست سوخته پرتقال روی بخاری . پیمان معادی که پیش از هر چیز در سینمای ایران فیلم‌نامه‌نویس حرفه‌ای بوده سعی می‌کند با جمع‌آوری تمامی خرده خاطره‌های مشترک نسل دهه ۶۰ و چینشِ ماهرانه آن‌ها ارتباط نزدیکی با مخاطبان این دوره برقرار کند و در تصویرسازی نیز تا حد زیادی دراین‌باره موفق می‌شود ولی نوستالژی بازی مصالح لازم را برای یک فیلم بلند فراهم نمی‌کنند. تصاویر آشنای فیلم که تا نیمه می‌تواند بیننده را به وجد آورده و بی‌واسطه داستانی او را باشخصیت‌ها همراه کند اما از جایی دیگر تکرارشان خسته‌کننده می‌شود. معادی اگر بیشتر از ایجاد ظرافت‌ها درصحنه بر روی شخصیت‌های فیلم کار می‌کرد شاید حاصل آن درامی جذاب در دلِ فضای حاشیه جنگ می‌بود اما بمب یک عاشقانه به‌مانند فیلم مدرنی می‌ماند که قصد دارد قصه‌ای کلاسیک را تعریف کند. به همین علت در یک‌سوم پایانی شخصیت‌ها برای حل مشکلات باید بیانیه بدهند گره‌ها در سهل‌ترین حالت بازشوند تا تمام حس یادآوری خاطرات و حال نوستالژیک ایجادشده در طول فیلم از دست برود. معادی در مقام کارگردانی توانسته نسبت به فیلم اولش برف روی کاج‌ها پیشرفت چشمگیری داشته باشد برای مثال به اجرای مینی مال و هراسناک سکانس اصابت بمب به خانه دقت کنید اما به همان میزان در فیلم‌نامه نتوانسته بستری مناسب برای وقایع و البته شخصیت‌های غریبش فراهم کند.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلدهایی که باید پر شوند با علامت * نشانگذاری شده‌اند.

شما می‌توانید از این تگ‌های HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

*

ورود

پسورد را فراموش کرده‌ام

ورود

ثبت نام